من از جايي كم آوردم كه هيچكس حرفم را نفهميد
كه هم صحبت و مونسي نداشتم
كه عاشقانه هايم را براي خودم مي نوشتم
كه با تو خيالي صحبت مي كردم گريه ميكردم و مي خنديدم
چگونه بين اين همه آدم هيچكس نتوانست من را بفهمد؟
چگونه بين اين همه دوست،كسي متوجه حرفهايم نشد؟
در نهايت به جايي رسيدم كه سكوت حنجره ام را مي دريد.
از خودم مي پرسم فقط يك دليل براي زندگي كردنم چيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و در جواب سكوت مي كنم
دلم ميخواد اسلحه ي پري داشتم و كل شهر را قتل عام مي كردم ..........
شايد اينگونه اندكي از گريه هاي شبانه ام را خالي مي كردم.
نويسنده: صدف سنجابي
300803 بازدید
85 بازدید امروز
148 بازدید دیروز
2097 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian